از ژانگولری های ایرانی ها

تاریخ:نه ماه و 7 روز ه.م 

 

 

 امروز از محل کار والنتیری قبلیم(همون خانوم پیری های مهربون) این کارت تبریک تولد رو دریافت کردم! طفلکی ها با کلی محبت برام نوشتن و کارت رو پست کردن دم خونه .   

حالا چه جوری باید واسه شون توضیح داد که تو  مملکت ما بخاطر اینکه بچه های نیمه دومی یکسال  زودتر برن مدرسه و یه وقت خدای نکرده از بقیه بچه های فامیل و در و همسایه عقب نمونن ،شناسنامه ها 

 رو تو شهریور میگیرن براشون!  

 .

بیخیالِ توضیح دادن میشم.برام نوشتن یه ایمیل تشکر 

 واسه اینکه روز تولدم به یادم بودن خیلی راحت تره  

...

تاریخ:نه ماه ه.م


و در زندگی یک مهاجر شب هایی هست که عقل و منطق و مصلحت و خلاصه هیچ کوفتی از این دست توی مغزت کار نمیکنه.

تنها چیزی که میدونی اینه که در این لحظه فقط دلت یک چیز میخواد.این که همه چیز رو جمع کنی و برگردی به خونه ت.

ایکوال آپورچونیتیز!

Bus driver,pic by Mana 3.9.2010 Brisbane



آووووو ایران!

میگه: ور آر یو فرام؟

میگم: ایران.

اول با لبخند میگه آوو ایران و این "آوو ایران" رو با همون آوایی میگه که میگن آوو Germanyیا مثلا آوو Sweden یا حتی آوو Turkey !

بعد از چند ثانیه که یک کم بیشتر به خودش میاد و دوباره تو ذهنش مرور میکنه میگه

آوووووووووو ایرااااان!! و اینبار "آوووووووووو ایرااااان" رو با اون آوایی تلفظ میکنه که میگن آوووووووو Lebanon یا آوووووووو  Iraq یا آووووووووو Afghanistan .


و من عقب عقب رفتنش رو می بینم از پشت صدای گرم و  لبخند مهربونش.

.

.

چرا به کودک درونش حق ندم که عقب عقب بره وقتی خبر اولِ کشور امن و  آرومش عکس ِ نمایندهء کشور من کنار هواپیمای بدون سرنشین با قابلیت هدفگیری مواد منفجره به سمت دشمنه!؟