Fields of Athenry

 امشب _طبق یک مرض لاعلاج سابقه دار _،چند ساعت  اینترنت رو برای پیدا کردن و دانلود یک آهنگ زیر و رو کردم بعد از ساعتها تلاش بی نتیجه،متوجه شدم که با یک کلیک روی گوشی خیلی خارجی جدیدم میتونم بخرمش! ...و خلاصه در نهایتِ احساس انسان جهان اولی ِ مدرن مصرف گرای استکبار جهانی  بودن، کلیک کردم روش و آهنگ رو خریدم.

دلم نیومد تنهایی گوش بدم بهش:


Fields of Athenry by Jill Anderson


مراحل رشد قورباغه در خارج!*

تاریخ:7 ماه و 29 روز ه.م


 هیجان زدگی و خارج-بهشت بینی

ا

گیج زدگی و گم شدگی

ا

غصه و دلتنگی

ا

فلاکت و بی پناهی و نقطه بودگی

ا

خط شدن و  مدرن شدگی و آشتی با محیط 

ا

آغاز ِ بازگشت به خود


پی نوشت۱:

(*) تا این لحظه البته


پی نوشت 2:

در هر مرحله احتمال تغییر شکلهای موضعی و موقت به هریک از مراحل قبل وجود دارد اما حالتِ غالب همان است که نوشتم


رابطه

مهم نیست به چه زبونی حرف میزنی،فرهنگ ات چیه،کشورت کجاست.

هنوز تو تمام پیاده رو های دنیا آدمایی پیدا میشن که برق چشمای همدیگه رو می بینن.

آدمایی که از کنار هم رد شدنشون، چیزی به زندگی اضافه میکنه.


مقوله ای به نام انگیزش شغلی

تاریخ:۷ ماه و ۲۰ روز ه.م

مکان:شرکت آقامون اینا!


چهار ماه پیش:

تاریخ ریلکسیشن ماساژ رو با ایمیل اطلاع رسانی میکنن به همکارا

هفته پیش:

 مدیر منابع انسانی اطلاعیه میدن که براساس فیدبک های مثبتِ گرفته شده از همکارا در راستای بهبود روابط کاری، آبجو خوری رسمی ماهانه شرکت (با مزه و مخلفات)از این به بعد به دوهفته یکبار تبدیل میشود.

(توضیح اینکه آبجو خوری غیر رسمی هفتگی در شرکت به قوت خودش باقیست و دخلی به این یکی ندارد)

دیروز:

مدیر ارشد بخش پروسس ، فراخوان عمومی میدن که کارمندشون آقای فلانی برای مرخصی سالانه رفته لاس وگاس با توجه به حجم مسکرات مصرف شده ،از همکارا هرکی مایله بیاد تو شرط بندی برای تخمین افزایش وزن ایشون بعد از برگشت از سفر، اسم نویسی کنه.

شرط بندی هم خیلی جدی و قانونمند و اینا براساس رقم اعشار وزن طرف.

اینجوریا خلاصه!


لالایی

مهم نیست چقدر بزرگ شده باشی.همیشه تو زندگی روزایی هست که باید یکی برات لالایی بخونه. 




پی نوشت۱:

اگه شماهم یه روزی مثل من به لالایی احتیاج پیدا کردین لینک دوتا لالایی قدیمی رو اینجا گذاشتم

لالایی-منیر وکیلی

لالایی-منوچهر 

 

پی نوشت۲: 

چه ربطی داشت؟-فعلا اینجوریم دیگه ،خاطرات مهاجرتم نمیاد

من

 

می نویسم که یادم نرود

این روزها همه چیز پر رنگ است 

این روزهای من 

پر از تکه تکه های رنگیِ شعر و موسیقی و شادی  است در پس زمینهء تاریک