استفادهء ابزاری از یک وبلاگ 2(رابطهء موسیقیایی)

پارسال پستی گذاشته بودم اینجا به اسم استفادهء ابزاری از یک وبلاگ. پستی بود راجع به سندروم موسیقیایی من که توش دنبال دوتا آهنگ میگشتم که فقط ملودی شون رو میدونستم. از کامنتهایی که برام گذاشته بودن یکی از اون دوتا آهنگ رو تونستم پیدا کنم که اسمش"دختر لچک ریالی"بود. آهنگ دوم رو نتونسته بودم پیدا کنم.چند روز پیش بعد حدود 11 ماه کامنتی روی این پست برام اومد.

کسی که نمیدونم کیه از یک جای دنیا که نمیدونم کجاست تاریخچه و فایل این آهنگ رو که از روی صفحه گرامافونش به mp3منتقل کرده اینجا برای مانای مهاجر آپلود کرده و فرستاده.

دوست عزیز ناشناس من،آهنگ رو گوش کردم. اینو اینجا نوشتم فقط واسه اینکه بگم آهنگی که برام فرستادی اون اجرایی از تل زعتر که دنبالش بودم نیست اما من رو به اندازهء یک فیل از این رابطه مشعوف کردی.خیلی باحالی.

 ضمنا از اونجایی که سندروم موسیقیایی من به یه نیشگون بنده تا دوباره عود کنه، مجبور شدم ایندفعه از یه راه دیگه برای پیدا کردن این آهنگ استفاده کنم. الان توضیح میدم که ببینین این سندوم تا چه حد جدیه! :)

رفتم یه اپلیکیشن روی گوشی آیفونم نصب کردم به اسم پیانیست که موبایلمو تبدیل به یه پیانو کوچولو میکنه.. بعد ملودی اون آهنگ رو روی پیانوی کوچولوم درآوردم و زدمش.

 فایل ضبط شده ش رو هم گذاشتم اینجا که اگه مسافر دیگه ای از این کوچه رد شد و فایل این آهنگ رو داشت به دستم برسونه.

آنها که رفتند و آنها که ماندند...

خبرها رو روی گوشیت میخونی...توی شلوغی ایستگاه قطار، رشتهء وصل کننده ت به همهء اجزای محیطت قطع میشه...محیطی که تو این مدت ،با زور زیاد تلاش کردی بهش وصل بشی...که زندگی کنی...

 بغض تنهاییت رو توی همهمهء صداهای ناآشنای دور و برت، بی صدا فرو می بری و یک جایی ته دلت خالی میشه....خالی...


و اون آشنای غمبار باز توی گوش ات میخونه و میره...  و تو میمونی و انعکاس بی رحم صدایی که میگه:


"ما فرار کردیم.....از خانهء نیمه جان مان....از خاطره هایمان......از خودمان"