مشتری مداری در ابعادِ ریشتر!

تاریخ:9 ماه و 15 روز ه.م 

عصر بود.خسته بودم و با کلی خرید دویده بودم تا خودم رو به پلتفرم ۳ مترو برسونم که برگردم خونه.سه دقیقه مونده بود به اومدن قطار.روی نیمکت نشستم و هدفونم رو گذاشتم تو گوشم و شروع کرد به خوندن

بیا بیا که نگارت شوم بیا...

..یهو احساس کردم بیشتر از سه دقیقه گذشته و قطار نیومده.به برد اعلان حرکت نگاه کردم.دیدم نوشته قطارم از یک پلتفرم دیگه در حال حرکته!

 از اینکه قطار هر روزم که از پلتفرم ۳ حرکت میکنه اینبار بدون هیچ اعلانی از یه پلتفرم دیگه حرکت کرد و ازش جا موندم ،خیلی عصبانی شدم.توی کله م داشتم کلی غر میزدم به سیستم حمل و نقل و داشتم فکر میکردم زنگ بزنم و یه شکایت تلفنی بفرستم براشون و اینا.

قطار بعدی 20 دقیقه بعد حرکت میکرد.

دنبال یه آدم میگشتم که بهش غر بزنم.رفتم به سالن اصلی مترو.یه آقای خیلی گنده با لباس فرم مترو داشت رد میشد.با لحن شاکی بهش جریانو گفتم و گفتم که چرا هیچ اعلانی نشد برای تغییر پلتفرم و اینکه اصلا به این تابلوها نمیشه اعتماد کرد و خلاصه...

خیلی آروم به همه حرفام گوش کرد.بعد توضیح داد که یه مشکلی پیش اومده بود برای قطار قبلی ولی سه دقیقه قبل از حرکت قطار (یعنی همون موقعی که من هدفون تو گوشم بود)چندین و چند بار از بلندگو ها اعلام شده بود که پلتفرم قطار عوض شده.گفت خیالتون راحت باشه خانوم ،قطار بعدی از همون پلتفرم 3 حرکت میکنه.

بعد یه نگاه به خریدهای توی دستم انداخت و وقتی داشتم میرفتم گفت:

"I am so sorry  about that"!....و رفت.

یه لحظه با این جملهء یارو ،مانای هنوز مقایسه کن ِ درونم به خودش اومد یه دور کل ماجرا رو مرور کرد و همه چیز از عصبانی شدن خودش تا عذر خواهی کردنِ اون آقا،کلی به نظرش عجیب اومد.

برگشتم دوباره به آقاهه که داشت میرفت نگاه کردم.دیدم به جیبهاش یه چیزایی شبیه آچار و پیچ گوشتی آویزوون بود.فهمیدم که اون آقا مسئول تعمیرات مترو بود و اصولا وظیفه ای برای جواب دادن به من نداشته.

نظرات 3 + ارسال نظر
درسا یکشنبه 11 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 08:45 ق.ظ

سلام مانایی
خوبی؟ اوضاع و احوال به کام؟
از دیشب به یاد یه خاطرات دسته جمعی و خوشیهای گذشته افتادم که توی خیلیهاش با تو بودم یادت کردم گفتم صبح بیام یه سر به وبت بزنم و حال و احوال پرسی.

بوووووووووووووووووووس
سلام گرمی هم به بهادر برسون

Mana دوشنبه 12 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 04:35 ب.ظ

Merci dorsa joonam
Manam kolli be yadetam va delam kolli tang shode barat
Ye accounte oovoo baz kon ye bar hesabi bechatim ba ham

سعید سه‌شنبه 13 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 07:47 ب.ظ

یه تجربه شخصی: اگه تو ایران حتی تو دسته بندی یه: "مظلوم"، "تو سری خور"، "بی عرضه" و "همیشه ته صف"، قرار می گرفتی، شک نکن که تو دنیای مدرن تو دسته "غر غرو ها"، "همیشه شاکی ها"، "همیشه تو صف بزن ها" و "پر رو ها " قرار می گیری. مگر اینکه زور بزنی و خودت را درست کنی. حالا وای به حال اونا که تو ایران خیلی زرنگ و اول صف بودن همیشه.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد