قانون ما-قانون اینا

تاریخ:یک ماه و ۱۱ روز ه-م
خب زندگی واقعی ما کم کم داره شروع میشه.دست و پنجه نرم کردن با بازار پر رقیب ِ کار و حتی پیدا کرن خونه.اینجا بر خلاف ایران برای هر خونه، باید فرم درخواست پر کنی و معمولا توی خونه های خوب، رقیب زیاد داری.گاهی سی تا چهل نفر توی صف برای بازدید خونه تو ساعت اعلام شده صف میکشن و تو باید جزو خوش شانس ها باشی که صاحبخونه بین اون آدما انتخابت کنه.قضیه اینجا فقط پول نیست.سابقهء خونه داری های قبلی ت رو چک میکنن .اینجا سابقه ات مثل یه دُم همه جا باهاته و مثل آب خوردن قابل دسترسی و فهمیدنه.سابقه دار بودن تو هرچیزی خیلی برات گرون تموم میشه.سابقه دار بودن فقط به جرم و جنایت نیست.سابقهء بد ِ شغلی،سابقه بد خونه داری،سابقه بد رانندگی...
دیشب خونه یکی از دوستانمون بودیم که قسم میخورد توی مسافرتی که چندوقت پیش رفته بود فقط به اندازهء 30 ثانیه سرعت ماشینش توی یه سرپایینی از حد مجاز 100 به 140 رسیده بود و پایین سرازیری پلیس گرفتش و به مدت یک سال گواهینامه اش رو معلق کرد.یعنی تا یک سال دیگه حتی اگه یک متر رانندگی کنه میره زندان.
اینجا مست پشت رول نشستن، فقط بی قانونی نیست، جُرمه.یعنی بلافاصله میبرنت دادگاه.
به نظرم یک کم اینا به معنی "قانون"نزدیکتره. نه؟
اینجا بعنوان یک خانم توی خیابون هیچ نگاه هیزی رو حس نمیکنی .ولی به قول یکی از دوستان،پروسهء هیز نبودن یه اتفاق یک شبه نبوده.آدمای اینجا هم خونشون رنگین تر از مردم ما نبوده.فقط برای حفظ حریم آدما ،قانون گذاشته شده.یه قانون واقعی.اون یارو یه بار هیز بازی درآورده بعد وقتی یه خانوم شکایت کرده،پدر ِ صاحاب ِ یارو رو درآوردن و از کلی حق و حقوق محرومش کردن.بعد کم کم در اثر یاد آوری دردِ عواقبش، یارو از صرافت هیز بازی افتاده....... و در طول زمان،کم کم ملت دیگه هیز بازی در نمیآوردن و به همدیگه مثل یه آدم فارغ از جنسیت نگاه میکردن. ولی شاید خودشونم الان ندونن که دلیل اصلی این مدرن و باشخصیت بودنشون چیه.
حالا بگذریم از اینکه من هنوز خودم به زنهای مردم حسابی نگاه میکنم! احتمالا بعد از اولین باری که منو به جرم هیز بازی به هم جنس بگیرن و حالم رو جا بیارن منم مدرن میشم!ء

نوشته شده در یکشنبه بیست و هفتم دی 1388 ساعت 12:18

نظرات 11 + ارسال نظر
نوشین سه‌شنبه 6 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 07:28 ق.ظ

سلام
جالب بود

نگار سه‌شنبه 6 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 07:28 ق.ظ

سعی می کنم با جیب پر از پول بیام که راه برم هیزی کنم و جریمه بدم...چه حالی بده به به...

بهار سه‌شنبه 6 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 07:29 ق.ظ

آخه سابقه بد خونه داری رو از کجا میفهمن؟ چجوری صابخونه قدیمی شما رو گیر میارن؟
یه کم ترس برم داشته. احساس میکنم یه جایی رفتین که شبیه روز قیامته و شما کارنامه اعمال گذشتتتون رو نمیتونین پنهان کنین و باید سزای اعمال بدتون رو ببینید.
تصویر بهشت و جهنم کتابای دینی اومد تو مغزم...
وای اون رانندگیه چقدر وحشتناک بود. ما اصلا ظرفیت اینهمه قانونمندی رو از کجا باید پیدا کنیم؟
چقدر دارم میترسم من...

مانا سه‌شنبه 6 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 07:29 ق.ظ

نگار:
ببین قربونت بشم سعی کن اخلاقتو عوض کنی جریمه هاش قابل فکر نیست اصلا.حالا خودت میای میبینی
بهار:
ببین اینجا آژانس های همهء کارها رو برای خرید و اجازه خونه میکنن.آگهی میدن،قرار بازدید میذارن.بعد اگه تو خوشت اومد از خونه اپلیکیشن پر میکنی و کپی همهء مدارک لازمت رو میفرستی.بعد طرف حسابت اون آژانسه ست.در طول مدت اجاره با فاصله های مشخص از آژانسه برای بازدید خونه ت میان ببینن داری خوب نگهش میداری یا نه و در پایان قرارداد سابقه ت رو دارن.حالا برای دفعات بعدی که خونه میخوای بگیری یکی از اون مدارکی که باید بفرستی (و معمولا امتیاز بالایی برات میاره و شانست رو برای گرفتن خونه بالا میبره)،همون حسن سابقه ایه که از قبل داری.یعنی ازت میخوان که یه بنگاه رو بعنوان معرف خودت معرفی کنی و تو این مورد نمیتونی دروغ بگی...
ولی قضیه اونقدرا هم ترسناک نیست بهار. واسه همینه که بهت گفتم همه چی سر جای خودشه...ظرفیتش هم پیدا میشه.چه جوریش رو هم توضیح دادم تو پستم
:)

بهار سه‌شنبه 6 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 07:30 ق.ظ

خوب. در مورد شما که نمی تونین هیچ سابقه ای نشون بدین، چی میشه؟....

مانا سه‌شنبه 6 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 07:30 ق.ظ

خب اگه خونه هه خیلی خوب باشه و رقیبا زیاد باشن امتیازمون کمتر از اونایی میشه که سابقه دارن.یعنی شانسمون کمتر میشه.....ممکنم هست که خیلی راحت تر از این حرفا خونه هه رو بگیری بستگی به خونه ش داره...ولی بهار جان اینا نگرانی اصلی نیست.برای من و تو موضوع نگران کنندهء جدی همونه که تو پرانتز گفتم
;)

نامیه سه‌شنبه 6 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 07:31 ق.ظ

lمن خب البته اینجا میون یه سری انسان خلاف، حرف خاصی واسه گفتن ندارم!!

فقط خواستم بگم خیلی اطلاعات بامزه ای دادی... یعنی هر بار که میام می خونمت واقعا یه تصویری برام ترسیم می شه از جایی که من واقعا هیچ تصوری ازش ندارم
اگه بخوام بهتر بگم، درست همون کاری رو می کنی که باید بکنی
البته این به این معنی نیست که کارهای دیگه ای که قرار نبوده بکنی رو نکنی ها!!! کلا راحت باش!!!

سوری پنج‌شنبه 8 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 06:39 ب.ظ

من همیشه فکر می کردم اونا چون زیاد خانم لخت و پتی دیدن دیگه هیزی نمی کنند نگو دلیلش این بوده :-)

بابک شنبه 10 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 03:19 ب.ظ

ای بابا پس ما بی خیال مهاجرت بشیم چون فکر می کردیم محرومیتهای اینجا رو اونجا جبران می کنیم!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

نه حالا شما مهاجرتت رو بکن من راههای در رو رو بهت نشون میدم!هیچ کاری بالاخره نشد نداره
:)

بابک شنبه 10 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 03:26 ب.ظ

این جوک را شنیدی؟
ترکه پسرش را نصیحت می کرد که پسرجان از فامیل زن بگیر. پسر عموت رفت دنبال دختر همسایه بدبخت شد اما عموت که با زن عموت ازدواج کرد خوشبخت شد. دایی ات هم زن دائیت را گرفت. خاله ات را دادیم به شوهر خالتُُ حتی خود من با مادرت ازدواج کردم به حمدالله زندگی مان خوب است

:)))

نازی جمعه 22 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 11:22 ب.ظ http://setareyekhamosh.blogsky.com

جالب بود

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد