ما،خونه و شانس های به دست آوردنی

تاریخ:دوماه و 10 روز ه.م 

الان داشتم یه نگاهی به پست قبلی و پستهای قبل تر میکردم.برام جالب بود.دیدم چقدر وقتی از اتفاقات مختلف" عبور" میکنی قضیه فرق داره نسبت به وقتی که توش هستی. 

بعد از تمام ننه من غریبم هایی که درآوردم،بالاخره ما خونه مون رو پیدا کردیم.یک خونهء بامزه که یهو از آسمون افتاد روی کلهء ما! دوستِ یکی از دوستها درست تو همون موقعی که ما دنبال یه خونه با قرارداد کوتاه مدت میگشتیم و پیداش نمیکردیم،دنبال یه آدمی میگشت که برای سه چهار ماه این خونه رو بهش اجاره بده چون مستاجرش رفته بود و میخواست خونه رو سه چهار ماه دیگه دوباره بسازه!تنها اتفاقی که افتاد این بود که ما در این زمان،به هم وصل شدیم و با اجارهء کمی صاحب یه خونهء ویلایی بزرگ شدیم!همین  

چیزی که این روزا کشف کردم و هرچی میگذره بیشتر دارم بهش اعتقاد پیدا میکنم اینه که اولا:شانس چیز مهمیه و نکته دوم و مهمتر اینکه:شانس آوردن،خیلی هم اتفاق شانسی ای نیست! 

یه دورهء خیلی خوبی رو داریم میگذرونیم که موسسهء TAFEبرگزار میکنه.برای کسانی مثل ما که تخصص کاری دارن و بخاطر تازه وارد بودن و نداشتن سابقهء کار در اینجا و نداشتن رفرنس نمیتونن کار مناسب خودشون رو گیر بیارن. 

مهمترین چیزی که تا حالا تو این کلاس یاد گرفتم اینه که به قول خودشونnetworking و به قول ما "استفاده کردن" از شرایط مختلفی که تصادفا توش قرار میگیری و رابطه هایی که تو اون شرایط برقرار میکنی،چقدر موضوع مهمیه. 

این کلاس اولین فرصت برخورد من با آدمایی مثل خودم از کشور های مختلف بود. 

داریم آروم آروم رابطه برقرار میکنیم اینجا .با آدمایی که همیشه خیلی دور بودن برام و الان برای اولین بار دارم از نزدیک "می بینمشون".احساس لذت بخشیه.و الان یکی از جوابای سوالی که آخر پست قبلی از خودم پرسیده بودم رو پیدا کردم دوباره

نظرات 6 + ارسال نظر
عرفان از شیراز یکشنبه 25 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 10:02 ق.ظ

سلام
خسته نباشید
امروز حین اپ کردن وبلاگ با وبتون اشنا شدم
برام جالب بود خیلی جالب چرا؟
همیشه دنبال این بودم تا توان نیروهایی همچون شمای عزیز دل را در شرائط بحرانی ببینم و به وجود افرادی مثل شما بعنوان یه ایرانی افتخار کنم و حداقل تو ی این مدت عمر تا امروز کمتر انرژی گرفته بودم از این بابت اما امروز خرسندم وناراحت بازهم چرا؟
از این خرسندم که براحتی توان هضم همه مشکلات و برداشتن همه موانع را در رسیدن به امال و ارزوها و خواسته هاتون دارید و ناراحت از اینکه چرا با همه توان باید اینطور بشه که بخواهی ............
ولی بی خیال چ.ن اراده شما را قوی میبینم از یقیش صرفنظر کردم و قول میدم خواننده دائمیتون بشم و براتون هم ارزوی سعادت و نیکبختی و موفقیت میکنم
جدا و قلبا دوستتون دارم هموطن

سعید یکشنبه 25 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 08:39 ب.ظ

کشف با حالیه :" چیزی که این روزا کشف کردم و هرچی میگذره بیشتر دارم بهش اعتقاد پیدا میکنم اینه که اولا:شانس چیز مهمیه و نکته دوم و مهمتر اینکه:شانس آوردن،خیلی هم اتفاق شانسی ای نیست! "

الو بابک gmail درست شد؟؟ (;

;)

نیلوفر دوشنبه 26 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 12:11 ق.ظ

وای مانا چقدر خوب شد که خونه پیدا کردین...و چقدر هم خوب که کم کم دارین جا به جا میشین...

مانا دوشنبه 26 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 11:13 ق.ظ

سلام مانا جون

خیلی خوشحالم که یواش یواش کاراتون داره راه می افته.... بیشتر از اون واسه این خوشحالم که می بینم واسه رسیدن به هدفت پشتکار داری و به کاری که داری انجام می دی ایمان داری که واقعاْ خیلیا این جسارت و ندارن.

امیدوارم همیشه شاد و موفق باشی...
مواظب خودت باش
بوس

هه چه بامزه.تا حالا با یه مانای دیگه حرف نزده بودم
خیلی ممنون

نیل سه‌شنبه 27 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 01:35 ب.ظ http://2zist.wordpress.com/

وقتی به اتفاق خوب ایمان داشته باشی خودت در خونه ی شانس رو زدی
خیلی خوشحالم مانا جون امیدوارم این اتفاقات خوب تند تند رو غلطک بیفته برای همیشه
خوش باشید

نامیه سه‌شنبه 27 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 11:40 ب.ظ

خیلی خوشحال ام مانا :)

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد