همهء حسهای من: خود نقطه پنداری

تاریخ:چهار ماه و ۲۴ روز ه.م

خط:به مجموعهء نقطه های به هم پیوسته "خط "می گویند 

نیم خط:به خطی که یک طرف آن بسته شده باشد"نیم خط"می گویند

پاره خط :به خطی که دو طرف آن بسته باشد "پاره خط" می گویند

.

.

نفهمیدم چطور شد که اینطور شد .ولی یهو متوجه شدم که در جریان مهاجرت کم کم از خط به نیم خط،از نیم خط به پاره خط و از پاره خط به نقطه تبدیل شدیم

-----------------------------------------

پی نوشت:

گاهی وقتها از این سر دنیا با آن سر دنیا نقطه بازی ای هم میکنیم .

بازی که میکنیم وصل میشویم انگاری.بازی که تمام میشود دوباره نقطه میشویم!

نظرات 10 + ارسال نظر
02VpnServ پنج‌شنبه 9 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 06:45 ب.ظ http://www.1.vpnserv.us

آیا از وضعیت بد اینترنت کشور خسته شده اید ؟ آیا از فیلترینگ گسترده داخلی جانتان به لبتان رسیده است ؟ پس بد نیست چیزهایی در مورد "وی پی ان" بدانید . درواقع همان فیلترشکن خودمان که محدودیتی در استفاده نداشته و به هیچ وجه در کاهش سرعت اینترنت شما تاثیر گذار نیست . برای کسب اطلاعات بیشتر از سایت ما دیدن کنید

جای اشتباهی فرستادی این مسیج اسپم رو داداش.ولی پاکت نمیکنم.شاید به درد اونایی که هنوز "نقطه" نشدن بخوره

بهار شنبه 11 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 01:38 ب.ظ http://depression.blogsky.com/

هی کوچولو... چرا احساس میکنی نقطه شدی؟ چرا؟ من نفهمیم این پستتو... تو رو خدا برای کودن هایی مثل من بیشتر توضیح بده...

موج دوم down شدن شاید.یه چیزی بیشتر از دلتنگی.بدتر از دلتنگی.احساس دور افتادگی...از دست رفتن پیوستگی ها و خط و ربطهات با محیط....از دست رفتن همهء علائم آشنا...احساس میکردی جزئی از یک خط پیوسته بودی قبل اینکه بیای،خط پیوسته ای که واسه پیوسته بودنش تلاشی لازم نبود بکنی ،آروم آروم اون خط از یک طرفش بسته شد همون طرفی که تو داشتی به سمتش مهاجرت میکردی.هنوز پیوستگی هات رو به اون طرف داشتی.هنوز قطع نشده بودی (نیم خط).بعد کم کم اون پیوستگی ها کم رنگ شد.توی ملبورن یه پاره خطی بودیم با بچه ها
توی بریزبین.دقیقا احساس "نقطه"بودن داشتم/دارم.نقطه ای که وصل نیست به جایی.سخته.....خیلی...
بعضی روزا از میزان دست و پا زدن و تلاشم برای وصل کردن این نقطه به یه جای دیگه(هر جایی)،برای درآوردنش از وضعیت ِ "نقطه" ،میفهمم که چقدر توی فشارم
حالا یه بار دیگه بخون
پی نوشت ِ کامنت:تو کودن نیستی،من توی خودم پیچیده م این روزا
پی نوشت ِ پی نوشتِ کامنت: هیچی همین جوری :)

درسا شنبه 11 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 04:07 ب.ظ

فکر میکنم قاعده بازی روزگاره که بلاخره بدلیلی این گسستگی اتفاق میفته : ازدواجُ دوستهای جدیدُ بی معرفتی و.....و فکر میکنم مهاجرت یکی از بهترین دلایل این نقطه شدنه ولی میدونی این کاملا موقتیه و بسیار به خودت بستگی داره نذار با تمام قدرتت که این فشار در درونت نهادینه بشه چون اونوقت به این راحتیها التیام پیدا نمیکنه مطمئن باش به زودی از یک طرف شروع میشه این پاره خط و اگر واقعی باشه جایگزین قدیمیها میشه نه جایگزین خاطراتشان بلکه جایگزین نبودن و تنهاییتان

آره موافقم که نباید بذارم نهادینه بشه و میدونم که به زودی به قول تو اون پاره خط شروع میشه یعنی شروعش میکنیم....ولی خب من همهء حسها رو گزارش میکنم میخوام که یادم نره

بابک شنبه 11 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 05:18 ب.ظ

هرچی فکر کردم شعری که توش هم خط باشه و هم دلتنگی تنها همین به ذهنم اومد (با سپاس از اتحادیه کامیونداران تهران اصفهان)
به یادگار نوشتم خطی ز دلتنگی
در این زمانه ندیدم رفیق یکرنگی

:))))

بهار شنبه 11 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 07:35 ب.ظ http://depression.blogsky.com/

آخ اینی که میی چقدر سخته مانی... ما که اینجا ابدا پاره خط و نیم خط و نقطه نیستیم و کلی هم خطیم از نبودن شما احساس فشار میکنیم واقعا نمیتونم فکر کنم که شماها الان اونجا چه احساسی میتونین داشته باشین. نمی دونم البته نقطه‌ی دوتایی از تک نقطه بودن بهتر هست یا نه.. در این باره بیشتر بگو ...

آره بهار...نقطه ء دوتایی بودن خیلی خیلی بهتره.خیلی بیشتر از اونی که فکرشو بکنی....تنهایی به توان 2 از تنهایی خالی واقعا کمتره....و خب خوبیش اینه که اصولا قاط زدنهامون همزمان نیست خدارو شکر .معمولا تو این مدت، یکی قاط میزد،اون یکی امید می داد.

نگار ایرانی شنبه 11 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 07:50 ب.ظ

یک وبلاگی هست که آقایی که توی شهر شما زندگی میکنه مینویسه .خیلی هم قشنگ مینویسه .بخونش ،بد نیست ،شاید بهت کمکی کنه در جهت دوباره خط شدن.
http://freelanceronline.blogspot.com/

مرسی واقعا.....میخونمش حتما

من دوشنبه 13 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 02:48 ب.ظ

ای کاش بیام دیوارت بشم من
خط خطیم کنی خوشحال بشم من




سروده خودم..............ای ول :)))))

صدای مشاور سه‌شنبه 14 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 02:55 ب.ظ

با تشکر از آقا/خانم من (به نظر آقا می آید) ؟ساله از ؟
وزن و قافیه و مضمون شعر شما اشکال جدی دارد و نوعی مازوخیسم در آن دیده می شود. توصیه می شود به دکتر ادبیات و دکتر روانپزشک سریعا مراجعه فرمایید.

فکر کنم سوء تفاهم شده.اون یک شوخی بود از یک دوست خیلی عزیزی که تو هم میشناسیش اتفاقا و تو جنسیتش هم اشتباه کردی.و خدا رو شکر که هم اسمت رو نذاشتی هم ایمیلت رو بصورت خصوصی برام گذاشتی! ;)

من پنج‌شنبه 16 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 11:58 ق.ظ

مانا..................................................
آی لاو یووووووووووووووووووووووووو


مچکرم.......بعدا یادت باشه بگی
هو ایز ایت؟

نه دیگه، حقوق اونایی که بی اسم کامنت میذارن باید حفظ بشه

نگار شنبه 18 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 09:31 ب.ظ

به زودی خودمو میرسونم...دووم بییییاااااااررررر....نقطه ی گرد در راه است...:))

من فدای نقطهء گرد خودم بشم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد