من و تولدِ روده دراز

تاریخ:پنج ماه و 18 روز ه.م


اون روزایی که ایران بودم و هنوز تصمیمی برای مهاجرت نداشتم نمیفهمیدم دوستای قبلا خارج رفتهء

عزیز من وقتی از ایران بهشون زنگ میزدم یا توی مسنجر باهاشون آنلاین میشدم و چت میکردم چرا انقدر روده درازی میکردن جوری که انگار که اون تلفن و اون دیالوگ پای مسنجر هیچوقت قرار نبود تموم بشه.

...

الان خووووووب میفهمم که چرا

;)

نظرات 4 + ارسال نظر
igap دوشنبه 3 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 02:33 ب.ظ http://www.igap.ir

سلام سایت جالبی دارید چرا یک گروه برای سایتت درست نمی کنی؟ لینک ببین جالبه :) :)

بهار دوشنبه 3 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 09:05 ب.ظ http://depression.blogsky.com/

آخ کوچولو من فدای تو بشم. یه قرار قطعی بذاریم که باهم ویرچوال دورهمیو بذاریم حتما. تو هم هر چقدر خواستی روده درازی کن...

نیکتا سه‌شنبه 4 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 08:15 ق.ظ

یکشنبه جایی مهمون بودیم. یه خانوم خیلی ناز استرالیایی شروع کرد با من حرف زدن. حرف به ایران و وضعیت ایران بعد از انتخابات و اینا کشیده شد. براش داشتم تعریف می کردم که چه اتفاقاتی توی ایران افتاده و داره می افته. یکهو خیلی ناگهانی با یه خوشحالی زیادی گفت: من خیلی خوشحالم که تو الان اینجایی .
این حرفش باعث شد یکهو اشک تو چشام جمع شه و یه بغض شدیدی راه گلومو ببنده. هر کاری کردم تا بتونم بقیه حرفمو ادامه بدم نتونستم. تو دلم گفتم آخه تو چه می دونی که این غم لعنتی که لای تمام وسایلت می بندی و با خودت می آری اینجا که دور انداختنی نیست. تو اون لحظه یاد صدای غمگین مامانم افتادم که پشت تلفن سعی می کنه با اشاره از خبرا برام حرف بزنه. دلم برای همه دلهای زجر کشیده وطنم گرفت.
. به اون استرالیایی حسودیم شد که هیچ کدوم از این غمها رو تجربه نکرده.
اون بیچاره زود حرف رو عوض کرد که مبادا اشکام اون وسط هوس بیرون اومدن از چشمامو بکنند.........

masi پنج‌شنبه 18 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 03:59 ب.ظ

mishe adress ya linke anjomane iraniyane queensland ro baram email konid.man taze omadam australia va chizi raje be anjoman iraniha nemidonam khili mamnoon.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد