شنا سگی 2

تاریخ:6 ماه و 23 روز ه.م 

جهت ثبت احوالات و خاطرات بعد از مهاجرت ، اگر قرار باشه این دوره ای که الان توش هستم اسمی داشته باشه اسمش رو باید بگذارم "شنا سگی ِ روحی"  . 

و اینجوریه که روحیه ات رو میذاری روی کولت و با تمام انرژیت شنا سگی میری تا اینکه بتونی 

آروم آروم روی آب بمونی و ثابت بشی. 


 

پی نوشت۱:

توضیح نوع اول شناسگی رو قبلا اینجا آورده بودم  

پی نوشت 2: 

شنا سگی روحی لزوما بمعنی افسردگی و دپرسی و این حرفا نیست

نظرات 2 + ارسال نظر
علی جمعه 11 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 01:10 ب.ظ

جه وبلاگ باحالی :)
چرا آخه؟
شاید کار که پیدا کنی بهتر شه اوضاع،هان؟
یا اصلا ربطی به این چیزها نداره؟...و جزء این فاز اول مهاجرت اینم هست؟...بقیه هم همین حس رو داشتن؟...

مرسی.چرا چی؟شنا سگی؟
والا نمیدونم دقیقا به کار پیدا کردن ربط داره یا نه ولی فکر میکنم یه جورایی جزو فازهای مهاجرت باشه.
البته اینکه میگم شنا سگی روحی معنیش این نیست که الان حالم بده یا افسردگی و این حرفا دارم.اتفاقا کلی هم بهتر از ماههای قبلم هستم و کلی هم اکتیویتی دارم به قول اینا . ولی خب برای این سرحال بودن ،خیلی انرژی زیادی باید بذارم. همینه که میگم شنا سگی روحی دارم میکنم

نوشین جمعه 11 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 07:03 ب.ظ

یه سؤال بکنم؟
چقدر از این احوالاتت به مهاجرت ربط داره؟ نمی خوام به من جواب بدی فقط دلم خواست اینم تو ذهنت باشه.
این قضیه شنا سگی روحی واسم خیلی آشنا بود و احساس کردم هزار و یک منشاء داره که یکیش هم میتونه پروسه مهاجرت باشه.
البته می دونم اینا رو می دونی محض یادآوری عرض کردم :)

هرچقدر هم که فکر کنی که من ممکنه بدونم، خیلی کار خوبی میکنی که محض یادآوری یه چیزایی رو میگی چون ممکنه که واقعا ندونم (عجب پیچ در پیچی شد!)
و سوال خوبیه اتفاقا.باشه بهش فکر میکنم
چاکراتیم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد